به نام نامی الله
تو را تبسم
بودنت را عاشقانه می خواهم
تو از من بسیار دوری
و دور بودن تو بهانه ای است برای سرودن
برای از تو گفتن
نگاهت را عاشقانه بو سیدن
تو را که خنده های عاشقانه ات را دوستدارم
همین که صدای قه قه های وجودیت را از پشت دورستان هایم میشنوم کافیست
تو به اندازه تمام گریستن هایم بخند
خندیدنت را دوست دارم
_________________________________
ادامه...
دوست نازنینم! قالب جدیدت مبارک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خیلی بیشتراز قبلیه با موضوع وبلاگت می خونه. باز بیا سر بزن. دلم برات تنگ شده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شاید یه کسی شب ها برای اینکه خواب تورو ببینه به خدا التماس می کنه شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ می زنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه مطمئن باش یه کسی شب ها به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه ولی تو اون رو نمی شناسی.
حمید
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1391 ساعت 05:14 ب.ظ
من از کجای تو شروع شدم در امتداد لحظه ای که امتداد تو بود از درون تو گذشتم، در درون تو زاده شدم چون حوا که از دنده ی آدم بیرون آمد خودم را تنها یافتم میان فاصله ای از خودم، تا سایه های تو *** غم هایم آشنا با من نفس می کشند با حادثه های معمول از حوادث عبور می کنند از فضاهای رنگی به جستجوی بیرنگی آهنگ بی صدای بودن، بودم یا طنین ترانه ای در دور *** کلاه تو بزرگ بود و پر سایه و من و سبزهای کوچک، در انتظار نور سوار بر خیالات خودم بودم که بادی وزید و پلکهایم در افق گم شد با سکوت *** در چشمانت سؤالی بود نوری که از مردمکهایت می ریخت پریدن پرنده ای از میان پلکهایت در چشمانت سوال... و من که بی تفاوت از کنارت عبور کردم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ز گریه، دوش نیاسود چشم تر بی تو
چو شمع سوختم از شام تا سحر بی تو
شبی به دیده من پای نه که از غم عشق
بود ز موی تو، روزم سیاه تر بی تو..!
سلام
یه خورده بشین فکر کن بنظرت این وسط عشق قربونی نشد. بی صبرانه، منتظر نظر شما هستم در مسافر خونه بهشت ممنونم
دوست نازنینم!
قالب جدیدت مبارک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی بیشتراز قبلیه با موضوع وبلاگت می خونه. باز بیا سر بزن. دلم برات تنگ شده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مرسی گلم
منم دلم برات تنگ شده
الان میام
شاید یه کسی شب ها برای اینکه خواب تورو ببینه به خدا التماس می کنه شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ می زنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه مطمئن باش یه کسی شب ها به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه ولی تو اون رو نمی شناسی.
سلام جالب بود وخوش بحالت تنهایی......
من از کجای تو شروع شدم در امتداد لحظه ای که امتداد تو بود از درون تو گذشتم، در درون تو زاده شدم چون حوا که از دنده ی آدم بیرون آمد خودم را تنها یافتم میان فاصله ای از خودم، تا سایه های تو *** غم هایم آشنا با من نفس می کشند با حادثه های معمول از حوادث عبور می کنند از فضاهای رنگی به جستجوی بیرنگی آهنگ بی صدای بودن، بودم یا طنین ترانه ای در دور *** کلاه تو بزرگ بود و پر سایه و من و سبزهای کوچک، در انتظار نور سوار بر خیالات خودم بودم که بادی وزید و پلکهایم در افق گم شد با سکوت *** در چشمانت سؤالی بود نوری که از مردمکهایت می ریخت پریدن پرنده ای از میان پلکهایت در چشمانت سوال... و من که بی تفاوت از کنارت عبور کردم